بیست اصطلاح زبان انگلیسی در زمینه شغل و محل کار

بیست اصطلاح زبان انگلیسی در زمینه شغل و محل کار

در این مطلب از وبسایت کاردوآنلاین، بیست اصطلاح زبان انگلیسی در زمینه ی شغل و محل کار را برای شما در نظر گرفته ایم. برای یادگیری هر چه بهتر این اصطلاحات، آنها را به همراه مثال ها و ترجمه آن مثال ها تنظیم کرده ایم. ضمناً فایل های صوتی متناظر را هم برای شما قرار داده ایم که بتوانید از آنها برای بهبود تلفظ خود استفاده کنید. به منظور مشاهده لیست کامل مطالب این آموزش نیز می توانید از مطلب بانک اصطلاحات (Idiom) زبان انگلیسی دیدن کنید.

اصطلاحات زبان انگلیسی در زمینه شغل و محل کار

English idioms about work

اصطلاح work something out
پیدا کردن راه حل برای یک مشکل
نگران نباش، همه چیز درست میشه.

work something out
find a solution to a problem
Don’t worry, it will all work out.

اصطلاح a good day’s work
اون‌ها نقاشی دیوار رو تمام کردن. کار یک روزه‌ای بود.

a good day’s work
They finished painting the wall. It was a good day’s work.

اصطلاح keep up the good work
رئیس شرکت از کارکنان خودش راضی بود و به اون‌ها گفت که به خوب کار کردن ادامه بدن.

keep up the good work
The company boss was pleased with her staff and told them to keep up the good work.

اصطلاح a work of art
مونالیزا یک اثر هنریه!

اصطلاح a work of fiction
اون دروغ‌های زیادی گفت. داستانش یک اثر تخیلی بود.

اصطلاح a life’s work
کمک به افراد بی‌خانمان تبدیل به کار همیشگیش شد.

اصطلاح make light / short work of something
کاری که به راحتی انجام میشه.
باورم نمیشه که اون وعده‌ی بزرگ رو تموم کردی… به راحتی کارش رو ساختی!

make light / short work of something
Something easily done
I can’t believe you have finished that huge meal…you made light work of it!

اصطلاح a backlog of work
کاری که هنوز باید انجام بشه.
بعد از دو هفته تعطیلات برگشتم سر کوه کارهای انجام نشده‌ام!

a backlog of work
work that still needs to be done
After my two week holiday I returned to a backlog of work!

اصطلاح work in progress
کاری که ادامه داره.
جاده برای تعمیر بسته است. هنوز کار داره.

work in progress
the work continues
The road is closed for repair. The work is in progress.

اصطلاح work your fingers to the bone
خیلی سخت کار کردن.
من کلی جون کندم تا به بچه‌هام زندگی خوبی رو بدم.

work your fingers to the bone
work very hard
I worked my fingers to the bone to give my children a good life.

اصطلاح work like a dog
خیلی سخت کار کردن.
برادرم مثل خر کار کرد تا موفق بشه.

work like a dog
work very hard
My brother worked like a dog to become successful.

اصطلاح work for peanuts
کار کردن برای حقوقی بسیار کم.
دیگه حالم از کار کردن برای شندرقاز پول بهم می‌خوره!

work for peanuts
work for very little money
I am sick of working for peanuts!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *