اهمیت هدف گذاری در یادگیری یک زبان خارجی

اهمیت یادگیری یک زبان خارجی

یادگیری یک زبان خارجی امری طاقت فرساست و نیاز به استمرار و تلاش زیادی دارد اما یکی از موضوعات بسیار مهم که اغلب افراد به آن توجهی ندارند اهمیت هدف گذاری می باشد. همه ما می‌دانیم که در زندگی نیاز به داشتن هدف داریم حتی زمانی که سوار بر ماشین می شوید باید بدانید به کجا می خواهید بروید. اگر مقصد را ندانید طبیعتاً هیچ وقت به آنجا نخواهد رسید. اما موضوع یادگیری یک زبان خارجی یک موضوع متفاوت است چرا که در زبان روش‌ های مختلفی برای یادگیری وجود دارد.

کلمات بیشماری باید یاد گرفته شوند. روشهای مختلفی وجود دارند. اگر سعی کنید به روش هوشمندانه ای برای خود اهدافی را تعیین کنید خیلی راحت می توانید به آن اهداف دسترسی پیدا کنید. اما هدف گذاری خود یک تکنیک است. متاسفانه اغلب دیده ام که اغلب افراد مهارت تعیین هدف را ندارند. در این قسمت قصد دارم چهار تکنیک را که که به ما می‌تواند در تعیین هدف به شما کمک کند را به شما ارائه بدهم.

تکنیک اول: بر روی نتایج قابل لمس و مشخص متمرکز شوید

اغلب افراد را دیده‌ام که زمانی که بحث هدف گذاری می شود فقط به تعداد ساعاتی که در هفته و یا در روز می خواهند به یادگیری یک زبان خارجی بپردازند فکر می کنند. سعی کنید نگرش خود را تغییر دهید. سعی کنید اهدافی را تعیین کنید که با جزئیات دقیق مشخص می‌کنند که در یک هفته و یا در یک ماه و حتی در یک سال قرار است چه چیزی را فرا بگیرید. برای مثال به جای اینکه بگویید این هفته می خواهم هر روز سه ساعت صرف یادگیری زبان انگلیسی کنم، این هدف را تعیین کنید که این هفته می‌خواهم سی کلمه جدید را در رابطه با مسافرت در زبان انگلیسی یاد بگیرم.

تکنیک دوم: اهداف کوتاه مدت تعریف کنید

تعیین یک هدف درازمدت تکنیک بسیار خوبی است چرا که به کار کلی شما جهت می‌دهد. مثلاً فرض کنید که برای خود تعیین می کنید که سه سال آینده می خواهم در آزمون آیلتس شرکت کرده و نمره ۷ را کسب کنم. اما این هدف طولانی مدت ممکن است گاهی شما را دلسرد کند چرا که اغلب به طولانی بودن مسیر فکر می کنید. روش بهتر این است که در کنار یک هدف بلندمدت اهداف کوتاه‌تری نیز تعریف کنید که به صورت هفتگی بتوانید به آنها دست پیدا کنید. اهداف کوتاه مدتی که هر هفته بتوانید آنها را کسب کنید اغلب به شما انرژی و انگیزه کافی برای ادامه مسیر را می دهند.

تکنیک سوم: خود را به چالش بکشید اما به اندازه

اهدافی که در قسمت قبل تعریف می کنید باید طوری تنظیم بشوند که شما را به چالش بکشند. اگر هدفی که انتخاب می کنید شما را به چالش نکشند این اهداف به رشد کردن شما منجر نخواهد شد. نکته دیگر اینکه اگر اهدافی که تعریف می کنید زیاد از حد شما را به چالش بکشند ممکن است که دلسرد بشوید.

یک روش خوب برای تعیین کردن هدف انتخاب یک بازه متغیر از نتایج است. برای مثال به جای اینکه بگویید این هفته می‌خواهم ده کلمه زبان انگلیسی را یاد بگیرم که به نظر هدف کمی می آید بهتر است، بگویید که این هفته می‌خواهم ۱۰ تا ۵۰ کلمه زبان انگلیسی را یاد بگیرم. در واقع عدد ۵۰ حد نهایی هدف شما را تعریف می کند. پس اگر بتوانید به آن برسید به این معنی است که خود را شدیداً به چالش کشیده اید. باز هم تاکید می‌کنم که در انتخاب اهداف بیش از حد خود را به چالش نکشید چرا که این موضوع باعث می‌شود دلسرد شوید.

تکنیک چهارم: اهداف خود را یادداشت کنید

سعی کنید که اهداف خود را شبیه به یک قرارداد بین خودتان و خودتان یادداشت کنید و آنها را همیشه جلوی چشم تان داشته باشید. برای مثال به میز کارتان آنها را بچسبانید یا در اتاق خواب قرار بدهید و یا حتی در گوشی تلفن همراهتان که همیشه آن را در دست دارید قرار دهید. هر چه که انجام می دهید دقت کنید که فقط اهداف تان به صورت شفاهی نباشد.

اهدافی که فقط شفاهی باشند خیلی زود فراموش می‌شوند. اهدافتان را بر روی کاغذ بیاورید. آنها را در قالب یک قرارداد بین خودتان و خودتان یادداشت کنید و تعهد کافی برای انجام دادن آن قرارداد را در خود پرورش دهید. حتی می توانید اگر هر کدام از بندهای قرارداد تان را نقص کردید خود را جریمه کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *