هشت اصطلاح بسیار پرکاربرد زبان انگلیسی با اعضای بدن

اصطلاحات بسیار پرکاربرد زبان انگلیسی با اعضای بدن

در این مطلب از وبسایت کاردوآنلاین، معمول ترین و پرکاربردترین اصطلاحات زبان انگلیسی با اعضای بدن را برای شما در نظر گرفته ایم. برای یادگیری هر چه بهتر این اصطلاحات، آنها را به همراه مثال ها و ترجمه آن مثال ها تنظیم کرده ایم. ضمناً فایل های صوتی متناظر را هم برای شما قرار داده ایم که بتوانید از آنها برای بهبود تلفظ خود استفاده کنید. به منظور مشاهده لیست کامل مطالب این آموزش نیز می توانید از مطلب بانک اصطلاحات (Idiom) زبان انگلیسی دیدن کنید.

اصطلاحات زبان انگلیسی با اعضای بدن

English idioms with body parts

صفت eye-catching
چیزی که توجه آدم رو جلب می‌کنه. چیزی که از نظر بصری جذاب و چشمگیره.
در ورودی سینما پوسترهای چشمگیر زیادی بودن.
لباس اون انقدر چشمگیر بود که نمی‌تونستیم جز خیره شدن برای چند دقیقه کاری کنیم.

Eye-catching
tending to attract attention, visually attractive, striking
There were lots of eye-catching posters at the entrance of the cinema.
Her dress was so eye-catching that we couldn’t do anything but stare at her for minutes.

اصطلاح all ears
منتظر توضیح بودن، مشتاقانه و با دقت به کسی گوش دادن.
بهم بگو چطور تونستی امتحان رو پاس کنی، سر و پا گوشم.
سر و پا گوش بود تا بفهمه شوهرش شب قبل کجا بوده.

All ears
awaiting an explanation, listening eagerly and carefully
Tell me how you managed to pass the exam, I’m all ears.
She was all ears to find out where her husband had been the night before.

اصطلاح cold shoulder
عدم توجه به چیزی، بی‌احترامی عمدی، نوعی طرد کردن.
امیدوار بودم که باهام به سینما بیاد، اما اون فقط بهم بی‌محلی کرد.
مدیر به پیشنهاد ما مبنی بر خرید یک خودروی جدید برای شرکت، بی‌محلی کرد.

Cold shoulder
(give sb the cold shoulder, get the cold shoulder) – paying no attention to something, a deliberate act of disrespect, an attitude of rejection
I hoped she would come to the cinema with me, but I just got the cold shoulder.
The manager has given the cold shoulder to our proposal to buy a new company car.

اصطلاح itchy feet
یک انگیزه قوی برای سفر، بی‌قراری، میل به ترک یک مکان.
دیدن یک قایق همیشه باعث میشه بخوام سفر کنم.
جای تعجب نداره که دلش تغییر می‌خواد. اون بیشتر از دوازده ساله که در یک دفتر با همون افراد کار می‌کنه.

Itchy feet
a strong impulse to travel, restlessness, desire to leave
Seeing a boat always gives me itchy feet.
No wonder she’s got itchy feet. She’s been working in the same office with the same people for more than twelve years.

اصطلاح long arm of the law
قدرت گسترده مقامات‌، پلیس و قانون
این کار کثیف رو ول کنید، دست قانون روزی بهتون می‌رسه.
اون سعی کرد با دزدی از مغازه‌ها زندگی کنه، اما دست قانون در عرض یک هفته اون رو گرفت.

Long arm of the law
the far-reaching power of the authorities; the police, the law
Stop this dirty business, the long arm of the law will reach you some day.
He tried to live on shoplifting, but long arm of the law caught him in a week.

اصطلاح old hand
کسی که در چیزی تجربه زیادی داره.
رئیس ما تجربه‌ی زیادی در تجارت اتومبیل داره، نمی‌تونی اون رو با این موتور خراب گول بزنی.
سرآشپز جدید تجربه‌ی زیادی در تهیه غذاهای ایتالیایی داره.

Old hand
a person with a lot of experience in something
Our boss is an old hand in the car business, you can’t cheat him with this broken engine.
The new chef was an old hand at making Italian dishes.

اصطلاح sweet tooth
علاقه‌ی زیاد به غذاهای شیرین. کسی که به شیرینی علاقه داره.
اون کشته مرده‌ی شیرینیه، اما از جایی که نسبتاً چاقه، باید در برابر زیاد خوردن شکلات‌ مقاومت کنه.
من کشته مرده‌ی شیرینیم، بعد پارتی نتونستم جلوی خودم رو در برابر خوردن باقی‌مانده‌های کیک تولدم بگیرم.

Sweet tooth
a great liking for sweet-tasting food, a weakness for sweets; someone with a liking for sweets
She has a sweet tooth, but as she’s rather fat, she must resist eating chocolate too often.
I’m a sweet tooth, I couldn’t help eating all the remains of my birthday cake after the party.

اصطلاح elbow room
فضای کافی برای حرکت یا کار کردن. آزادی داشتن برای انجام کاری که دوست داریم.
به قدری فضای دفتر ما کمه که اگه کسی بخواد بره بیرون، باید از پشت میزت بلند بشی.
به نمایندگان به اندازه‌ای که برای افزایش فروش نیاز داشتن، فضا داده شد.

Elbow room
enough space to move or work in; freedom to do what you like
There’s so little elbow room in our office that you must stand up from your desk if somebody wants to go out.
The agents were given as much elbow room as they needed to increase the sales.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *