اصطلاحات زبان انگلیسی در مورد تصمیم گیری

اصطلاحات زبان انگلیسی مربوط به تصمیم گیری

در این مطلب از وبسایت کاردوآنلاین، معمول ترین و پرکاربردترین اصطلاحات زبان انگلیسی مربوط به تصمیم گیری را برای شما در نظر گرفته ایم. برای یادگیری هر چه بهتر این اصطلاحات، آنها را به همراه مثال ها و ترجمه آن مثال ها تنظیم کرده ایم. ضمناً فایل های صوتی متناظر را هم برای شما قرار داده ایم که بتوانید از آنها برای بهبود تلفظ خود استفاده کنید. به منظور مشاهده لیست کامل مطالب این آموزش نیز می توانید از مطلب بانک اصطلاحات (Idiom) زبان انگلیسی دیدن کنید.

می‌خوای بخواه، نمی‌خوای نخواه. | از این اصطلاح برای گوشزد کردن این نکته استفاده می‌کنیم که طرف مقابل ما تنها یک انتخاب دارد و باید آن چیزی را که ما می‌خواهیم یا می‌گوییم، بپذیرد.

Take it or leave it | To either accept or reject something.

من فقط می‌تونم صد دلار بابت این پیرهن بدم، می‌خوای بخواه، نمی‌خوای نخواه.
این پیشنهاد آخرمه، می‌خوای بخواه، نمی‌خوای نخواه.
“دوچرخه‌ی دیگه‌ای برای اجاره داری؟” “ببخشید، این آخرین دوچرخه‌‌ی مغازه‌ست. می‌خوای بخواه، نمی‌خوای نخواه.”

‘Do you have any other bikes for rent?’ ‘Sorry, that’s the last one in the shop. Take it or leave it.’

دو دل بودن | از این اصطلاح زمانی استفاده می‌کنیم که دیر راجع به چیزی تصمیم می‌گیریم و یا اصلاً تصمیم نمی‌گیریم.

Sit on the fence | To delay or avoid making a decision.

جدا شدن از خانواده و شروع یک زندگی مستقل هم جوانب مثبت داره هم منفی. اون نمی‌تونه تصمیم بگیره. ماه‌هاست که دو دله.
الکس و مایکل دوتاشون خوبن. اون نمی‌دونه باید کدوم رو انتخاب کنه. دو دله.
وقتشه که به پیشنهاد ازدواجش آره یا نه بگی. دو دلی رو کنار بذار.

Moving out and starting an independent life has both pros and cons. She can’t make up her mind. She’s been sitting on the fence for months.

Both Alex and Michael are very nice. She doesn’t know which one she should choose. She’s sitting on the fence.

میدان را برای دیگری خالی کردن | این اصطلاح زمانی به کار می‌رود که فرد اختیار امور را به دیگران واگذار کند و خود نسبت به وظایف خنثی باشد.

Take a back seat | To give the power to someone else and take a less important position.

چرا همیشه من باید میدون رو خالی کنم و به اون حق تصمیم‌گیری بدم؟
وقتشه که میدون رو خالی کنم. من برای اون جایگاه خیلی پیرم.
در گذشته زنان در امور خانواده نقش نداشتند. ( میدان را خالی می‌کردند. )

Why do I always have to take the back seat while he always has the right to make decisions?

نقد رو بچسب و نسیه رو ول کن | این اصطلاح را در قالب توصیه استفاده می‌کنیم و منظور از آن این است که باید مواظب داشته‌های خود باشیم و آن‌ها را به خاطر به دست آوردن داشته‌های بیشتر رها نکنیم.

A bird in the hand is worth two in the bush. | You should hold on tightly to something you already have rather than risk losing it by trying to get something better.

“می‌خوام از اریک جدا بشم و با الکس قرار بذارم.” “دیوونه شدی؟ تو اصلاً نمی‌دونی الکس چجوریه. باید نقد رو بچسبی و نسیه رو ول کنی.”
این یک پیشنهاد شگفت انگیزه اما من نمی‌خوام کار فعلیم رو ول کنم. باید نقد رو بچسبم و نسیه رو ول کنم
ریسکش زیاده. ترجیح‌ می‌دم‌ به جای تنها رفتن به کانادا اینجا بمونم. باید نقد رو بچسبم و نسیه رو ول کنم.

‘I’m going to break up with Eric and start dating Alex.’ ‘Are you crazy? You have no idea what Alex is like. Remember, a bird in the hand is worth two in the bush.’

That’s such an amazing offer but I’m not going to quit my current job. A bird in the hand is worth two in the bush.

It’s too risky. I’d rather settle down here than move to Canada alone. A bird in the hand is worth two in the bush.

حرف، حرف منه. | این اصطلاح برای زمان‌هایی به کار می‌رود که فرد از مخاطب می‌خواهد تن به خواست او بدهد.

My way or the highway | People have to do what you ask. Otherwise, they will have to leave or not participate.

اون فقط یک قانون برای تیمش گذاشته: حرف، حرف منه.
چطور می‌تونه انقدر محافظ کار باشه؟ من سبک مدیریت “حرف، حرف منه.” اون رو دوست ندارم.
توی خانواده‌ی من، پدرم کسیه که همیشه تصمیم می‌گیره. “حرف، حرف منه.” چیزیه که همیشه به ما می‌گه.

How can she be so conservative? I don’t like her “my way or the highway” management style.

In my family, Dad is always the one who makes decisions. ‘My way or the highway’ is what he usually says to us.

سبک-سنگین کردن، جوانب مثبت و منفی قضیه را ارزیابی کردن | این اصطلاح برای بیان ضرورت در نظر گرفتن مزایا و معایب چیزها قبل از تصمیم‌گیری ما به کار می‌رود.

Weigh the pros and cons | To consider carefully the advantages and disadvantages before making a decision.

بعد از سبک سنگین کردن، تصمیم گرفت که ازش جدا بشه.
در ازدواج عجله نکن. باید قبل از تصمیم گرفتن پیش خودت همه‌ی جوانب رو سبک سنگین کنی.
دولت همه‌ی جوانب مثبت و منفی پروژه‌ی جدید رو مورد ارزیابی قرار داد.

Don’t rush into marriage. You have to weigh the pros and cons before you make up your mind.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *