دوستان عزیز، در حال حاضر در اتصال به درگاه پرداخت دچار مشکل هستیم. لطفاً، به منظور ثبت سفارش، پرداخت و دریافت محصول مورد نظر با استفاده از دکمه واتس اپ قرار گرفته در قسمت پایین سمت چپ وبسایت با ما ارتباط بگیرید. با تشکر.

اصطلاحات زبان انگلیسی در مورد رویاها

اصطلاحات زبان انگلیسی مربوط به رویاها

در این مطلب از وبسایت کاردوآنلاین، معمول ترین و پرکاربردترین اصطلاحات زبان انگلیسی مربوط به رویاها را برای شما در نظر گرفته ایم. برای یادگیری هر چه بهتر این اصطلاحات، آنها را به همراه مثال ها و ترجمه آن مثال ها تنظیم کرده ایم. ضمناً فایل های صوتی متناظر را هم برای شما قرار داده ایم که بتوانید از آنها برای بهبود تلفظ خود استفاده کنید. به منظور مشاهده لیست کامل مطالب این آموزش نیز می توانید از مطلب بانک اصطلاحات (Idiom) زبان انگلیسی دیدن کنید.

چیزی رو در خواب هم ندیدن | این اصطلاح را برای بیان چیزی استفاده می‌کنیم که با تصورات قبلی ما فاصله دارد یا از آن‌ها بالاتر است.

Beyond your wildest dreams | To be much better than you could imagine.

بردن جایزه‌ی ملکه‌ی زیبایی رو توی خواب هم نمی‌دیدم.
اون هرگز فکر نمی‌کرد برای امتحان ریاضی حتی 9 بگیره، چه برسه به 10. این نمره رو توی خواب هم نمی‌دید.
توی خواب هم نمی‌دیدیم که این پروژه انقدر موفق بشه.

My first prize in the beauty pageant last night was beyond my wildest dreams.

She had never thought of a 9 in the math test, but she got a 10. That result was beyond her wildest dreams.

رویاپردازی کردن | این اصطلاح را در مورد آرزوی فرد برای داشتن افراد یا چیزهای مهم و رویایی استفاده می‌کنیم.

Daydream about someone or something | To have pleasant thoughts and to want these thoughts to happen in real life.

نمی‌تونم باور کنم که الان مدیر یک شرکت چند ملیتی هستم. این از وقتی که بچه بودم رویای من بود.
من جیمز رو خیلی دوست دارم. همیشه راجع بهش رویاپردازی می‌کنم.
بهتره وقتی هیچ اقدامی انجام نمی‌دی، رویای میلیونر شدن رو هم به گور ببری. برنامه‌ریزی کن تا رویای خودت رو به واقعیت تبدیل کنی.

I can’t believe that I am now the manager of a multinational corporation. I used to daydream about this when I was little.

Don’t daydream about being a millionaire when you don’t take any actions. Draw up a plan to make your dream come true.

مگه خوابش رو ببینی | اصطلاحی است که در مورد چیزهایی که بعید است اتفاق بیفتند، استفاده می‌کنیم.

In one’s dreams | Used to say that something is unlikely to happen.

جیم مگه توی خواب ببینه که برنده‌ی مسابقه شده.
“فکر کنم می‌تونم کاری کنم که تام بهم علاقه پیدا کنه.” “مگه اینکه خوابش رو ببینی. اون سال‌هاست که با دوست دختر خوشگل و جذابش توی رابطه‌ست.”
مگه اینکه توی خواب ببینم که اون بهم پیشنهاد ازدواج داده.

‘I think I can make Tom love me.’ ‘In your dreams. He’s been with his pretty and sexy girlfriend for years.’

رویایی که به حقیقت بپیوندد | این اصطلاح زمانی به کار می‌رود که فرد به یکی از آرزوهای طولانی‌ مدتش دست یافته باشد.

A dream come true | To achieve what you’ve wished or hoped for after a long time.

موفقیت این پروژه‌ی بی‌نظیر رویایی بود که به حقیقت پیوست.
دیدن اون خواننده‌ی بااستعداد رویایی بود که به حقیقت پیوست.
من هرگز فکر نمی‌کردم که بتونم نمایش موسیقی زنده خودم رو داشته باشم. این رویایی بود که به حقیقت پیوست.

I never thought that I could have my own live music show. It was my dream come true.

واقع‌گرا بودن | این اصطلاح برای توصیف افرادی به کار می‌رود که زندگی را بر اساس واقعیت عقلانی می‌بینند و نه رویاپردازی غیرواقعی.

Keep someone’s feet on the ground | To have a calm, sensible and practical (rather than unrealistic) attitude toward life.

علیرغم موفقیت ناگهانیش، اون خیلی واقع‌گراست.
در بیشتر مواقع، باید واقع‌گرا باشی. جوگیر نشو.
جین دختر خلاقیه اما واقع‌گرا هم هست.

In spite of her overnight success, she always keeps her feet on the ground.

In most situations, you should keep your feet on the ground. Don’t get carried away.

Jane is a creative girl but she always keeps her feet firmly on the ground.

حقیقت تلخ را به کسی گفتن | وقتی می‌خواهیم کسی را بعد از هیجان و امیدواری رویاپردازانه با واقعیت روبرو کنیم، این اصطلاح را به کار می‌بریم.

Bring someone back down to earth | To make someone suddenly remember reality after an exciting experience, a hopeful dream or an unrealistic plan.

شرکت استارت‌آپش به این آسونی راه نمیفته. بیا حقیقت تلخ بهش بگیم.
کتی تصور می‌کنه که با این صدای افتضاح می‌تونه یک خواننده‌ی معروف بشه. باید حقیقت تلخ رو بهش بگیم.
به خاطر مهمونی امشب خیلی هیجان‌زده بودم، اما تکالیف زیاد ریاضیم حقیقت تلخ رو بهم نشون دادن.

His startup will not be as easy as it seems. Let’s bring him back down to earth.

Kathy dreams of being a famous singer even though she has a terrible voice. We need to bring her back down to earth.

I was very excited about going to the party tonight but the pile of math homework brought me back down to the earth.

دست‌نیافتنی بودن یک آرزو | این اصطلاح معادل رویاها و امیدهایی است که با واقعیت جور درنمی‌آیند.

Broken dreams | Hopes or dreams that cannot be fulfilled.

تحصیل در خارج از کشور همیشه یکی از آرزوهای دست‌نیافتنی من بوده.
دوست دارم یک روز ورزشکار بشم اما از جایی که پام توی تصادف به شدت مجروح شد، این آرزو دست‌نیافتنیه.
اولین رابطه‌ی نیک، به یک رویای دست‌نیافتنی تبدیل شد.

I would like to be an athlete one day but since my leg was seriously injured in a car crash, that desire is full of broken dreams.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *