دوستان عزیز، در حال حاضر در اتصال به درگاه پرداخت دچار مشکل هستیم. لطفاً، به منظور ثبت سفارش، پرداخت و دریافت محصول مورد نظر با استفاده از دکمه واتس اپ قرار گرفته در قسمت پایین سمت چپ وبسایت با ما ارتباط بگیرید. با تشکر.

اصطلاحات زبان انگلیسی در مورد شادی و غم

اصطلاحات زبان انگلیسی مربوط به شادی و غم

در این مطلب از وبسایت کاردوآنلاین، معمول ترین و پرکاربردترین اصطلاحات زبان انگلیسی مربوط به شادی و غم را برای شما در نظر گرفته ایم. برای یادگیری هر چه بهتر این اصطلاحات، آنها را به همراه مثال ها و ترجمه آن مثال ها تنظیم کرده ایم. ضمناً فایل های صوتی متناظر را هم برای شما قرار داده ایم که بتوانید از آنها برای بهبود تلفظ خود استفاده کنید. به منظور مشاهده لیست کامل مطالب این آموزش نیز می توانید از مطلب بانک اصطلاحات (Idiom) زبان انگلیسی دیدن کنید.

سر از پا نشناختن | این اصطلاح را برای توصیف خوشحالی یا هیجان‌ بیش از حد فرد به کار می‌بریم.

On cloud nine | To be extremely happy or excited.

جک بعد از گرفتن جواب “بله” از دوست دخترش، سر از پا نمی‌شناخت.
تبریک می‌گم بابت ترفیع‌تون. الان چه حسی دارید؟ ممنونم. سر از پا نمی‌شناسم!
نانسی وقتی بعد از دو سال دوری، خانواده‌اش رو ملاقات کرد، سر از پا نمی‌شناخت.

‘Congratulations on your promotion. How do you feel now?’ ‘Thanks. I’m on cloud nine!’

روز کسی را ساختن | این اصطلاح زمانی به کار می‌رود که کسی را شاد کنیم و یا از کاری که دیگران برای ما انجام داده‌اند، شاد شویم.

Make one’s day | To make someone feel very happy.

سورپرایز تولدم روزم رو ساخت.
بیرون رفتن با الکس بعد از چند وقت، واقعاً روزم رو ساخت.
امروز تام ازم خواستگاری کرد و این روزم رو ساخت.

دنیا که به آخر نرسیده | این اصطلاح برای بازداشتن فرد از افکار منفی به کار می‌رود به کمک این اصطلاح به مخاطب می‌گوییم که امکان وقوع اتفاقات بدتر هم وجود داشته و او باید به آینده امیدوار باشد.

Not the end of the world | Used when you try to stop someone from having negative thoughts by saying that it’s not the worst thing that could happen.

نگران بدهی نباش. دنیا که به آخر نرسیده.
با پاس نکردن یک تست دنیا به آخر نمی‌رسه. ولش کن. دیگه!
اگر این مسابقه رو نبریم خیلی ناراحت می‌شیم ولی به هر حال دنیا که به آخر نمی‌رسه.

We’ll be very upset if we don’t win the contest but ultimately it’s not the end of the world.

افسردگی گرفتن | وقتی کسی احساس غصه‌دار بودن و افسردگی می‌کند، از این اصطلاح استفاده می‌شود.

Feel blue – have the blues | To feel sad or depressed.

از روزی که اون رفته افسردگی گرفته.
من خیلی آدم حساسیم، معمولاً طی روز‌های ابری احساس افسردگی می‌کنم.
دختر کوچولو چند ساله از زمانی که سوختن خانواده‌ی خودش رو به چشم دید، ‌دچار افسردگیه.

The little girl had the blues for years after seeing her family being burned in the fire.

غصه از سر و روی کسی باریدن | برای کسی که چهره و ظاهرش پکر به نظر بیاید، از این اصطلاح استفاده می‌کنیم.

Face like a wet weekend | To look miserable.

حالت خوبه؟ انگار کشتی‌هات غرق شدن.
الویس از وقتی که از کمپانیش سرقت شده انگار کشتی‌هاش غرق شدن.
هی، قیافه‌ات جوریه انگار کشتی‌هات غرق شدن. ولش کن دیگه! اگر بیشتر تلاش کنی همه چیز بهتر می‌شه‌.

‘Hey, you have a face like a wet weekend. Come on! Things will get better if you try harder.’

از چیزی لذت بردن، سر کِیف آمدن | وقتی کسی از چیزی بیش از حد لذت می‌برد، از این اصطلاح استفاده می‌کنیم.

Get a (real) kick out of something | To enjoy something very much.

هنر سر کیفم میاره.
مسافرت اون‌ها رو سر کیف میاره.
فوتبال اون رو سر کیف میاره. طرفدار پر و پا قرص لیونل مسیه.

سر از پا نشناختن | این اصطلاح برای توصیف خوشحالی بی‌حد و اندازه کسی استفاده می‌شود.

On top of the world | To feel extremely happy.

وقتی جنی دعوت هری به صرف شام رو قبول کرد، هری سر از پا نمی‌شناخت.
وقتی تیم ملی فوتبال برنده شد، مردم سر از پا نمی‌شناختن.
اون بعد از به دنیا اومدن نوزاد کوچکش، جیسون، سر از پا نمی‌شناخت.

از خوشحالی بال درآوردن | این اصطلاح برای بیان خوشحالی زیاد کسی استفاده می‌شود.

In seventh heaven | To feel extremely happy.

وقتی در قرعه کشی برنده شد، داشت بال در می‌آورد.
جاسمین وقتی ترفیع پیدا کرد و مدیر شد، داشت بال در می‌آورد.
وقتی سالی بهش اعتراف کرد و گفت که دوستش داره، داشت بال در می‌آورد.

بال در آوردن از خوشحالی | برای بیان حس خوشحالی شدید کسی از این اصطلاح استفاده می‌کنیم.

Over the moon | To feel extremely happy.

سو به خاطر خرید لپ‌تاپ جدیدش داره بال در میاره.
به خاطر سفرم به کره در ماه ژوئن دارم بال در میارم.
خواهرم وقتی که برنده‌ی جشنواره زیبایی شد، داشت بال در می‌آورد.

خوش گذراندن | این اصطلاح برای توصیف لحظات خوب به کار می‌رود.

Have a whale of a time | To have a lot of fun.

دیشب توی مهمونی خیلی بهمون خوش گذشت.
“توی نیویورک خیلی بهم خوش گذشت، بعداً میبینمت!”
امیدوارم خارج از کشور کلی خوش بگذرونی. مراقب خودت باش!

ریلکس کردن | این اصطلاح به منظور توصیه به استراحت به کار می‌رود و یا برای بیان لذت بردن از زندگی و لحظات.

Let one’s hair down | To relax and enjoy oneself.

“فردا تولدته. امشب زود برو خونه و ریلکس کن.”
اون خیلی معتاد به کاره، براش سخته که حتی آخر هفته‌‌ها ریلکس کنه.
من فقط می‌تونم طی تعطیلات تابستونی ریلکس کنم، چون حجم کارم توی مدرسه خیلی زیاده.

She’s such a workaholic, she finds it hard to let her hair down even on the weekends.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *