دوستان عزیز، در حال حاضر در اتصال به درگاه پرداخت دچار مشکل هستیم. لطفاً، به منظور ثبت سفارش، پرداخت و دریافت محصول مورد نظر با استفاده از دکمه واتس اپ قرار گرفته در قسمت پایین سمت چپ وبسایت با ما ارتباط بگیرید. با تشکر.

اصطلاحات زبان انگلیسی در مورد عشق

اصطلاحات زبان انگلیسی مربوط به عشق

در این مطلب از وبسایت کاردوآنلاین، معمول ترین و پرکاربردترین اصطلاحات زبان انگلیسی مربوط به عشق را برای شما در نظر گرفته ایم. برای یادگیری هر چه بهتر این اصطلاحات، آنها را به همراه مثال ها و ترجمه آن مثال ها تنظیم کرده ایم. ضمناً فایل های صوتی متناظر را هم برای شما قرار داده ایم که بتوانید از آنها برای بهبود تلفظ خود استفاده کنید. به منظور مشاهده لیست کامل مطالب این آموزش نیز می توانید از مطلب بانک اصطلاحات (Idiom) زبان انگلیسی دیدن کنید.

عاشق شدن در نگاه اول | این اصطلاح رو زمانی به کار می‌بریم که دو نفر با اولین نگاه عاشق هم بشن.

Love at first sight | Two people falling in love the first time they meet.

جیم و سو بعد از سه ماه قرار گذاشتن عاقبت به خیر شدن. اون‌ها در نگاه اول عاشق هم شدن.
من به عشق در نگاه اول اعتقاد ندارم. عشق برای رشد به زمان نیاز داره.
من در نگاه اول عاشقش شدم. اون مردیه که همیشه دنبالش بودم.

Jim and Sue had a very happy ending after three months of dating. It was love at first sight.

I loved him at first sight. He’s the man I’ve been searching for.

خیلی به هم می‌آیند، برای همدیگه ساخته شدن | وقتی می‌خواهیم بگوییم دو نفر خیلی به هم می‌آیند یا با هم خوشبخت هستند، از این اصطلاح استفاده می‌کنیم.

Match made in heaven | A perfect combination of people or things that will end up successful or happy.

تیم و آنا برای همدیگه ساخته شدن. من معتقدم که اون‌ها به زودی عاقبت به خیر می‌شن.
همه‌ی مهمون‌ها فکر می‌کردن که عروس و داماد برای همدیگه ساخته شدن.
هیچ کس نمی‌تونه انکار کنه که پدر و مادر من برای همدیگه ساخته شدن. اون‌ها ‌سی ساله که با هم از پس فراز و نشیب‌های زندگی عبور می‌کنن.

Tim and Anna are a match made in heaven. I believe they’ll soon have a happy ending.

All the guests thought that the bride and groom were a match made in heaven.

No one can deny that my parents are a match made in heaven. They’ve been through ups and downs together for 30 years.

پنهانی دلباخته شدن، عشق یک‌طرفه | این اصطلاح را برای بیان علاقة شدید یک‌طرفه یک نفر به کس دیگر استفاده می‌کنیم. این احساس معمولاً موقت است.

Have a crush on someone | To have a strong feeling of love that usually does not last very long.

اولین باری که همدیگه رو ملاقات کردن، دلش رو بهش باخت.
وقتی دبیرستانی بود، بدجور دلش رو به معلم ریاضیش باخته بود.
تیم قبول کرد که دل‌باخته‌ی آنا شده اما باز بهش اعتراف نکرد.

Tim accepted that he had a massive crush on Anna but then he didn’t confess it.

کسی را از ته دل دوست داشتن، با تمام وجود کسی را دوست داشتن | این اصطلاح برای بیان عشق و علاقه‌ی شدید و خالص یک نفر به دیگری استفاده می‌شود.

To love with all your heart and soul | To sincerely love someone, to love someone very much.

من اون رو از ته قلبم دوست داشتم اما اون ترکم کرد.
تا به حال کسی رو از ته قلبت دوست داشتی؟
وندی تصمیم گرفت که حتی بعد از معلول شدن دوست پسرش در یک تصادف، باهاش بمونه. اون دوست پسرش رو از ته قلبش دوست داره.

Wendy chose to stay by her boyfriend even when he was disabled in a car accident. She loves him with all her heart and soul.

احساسات خود را به طرز تابلویی نشان دادن | این اصطلاح زمانی به کار می‌رود که می‌خواهیم در مورد بیان بی‌تعارف احساسات صحبت کنیم یا احساسات علنی خود را توصیف کنیم.

Wear your heart on your sleeve | To show your emotions openly, to be open about your feelings.

به وضوح می‌شه دید که مریم بعد از جدا شدن از عشقش افسرده شده. خیلی تابلو احساساتش رو نشون میده.
من خیلی تابلو احساساتم رو نشون می‌دم. بعضی وقت‌ها باید یاد بگیرم که احساساتم رو قایم کنم چون نمی‌خوام پدر و مادرم نگران بشن.
کسایی که خیلی تابلو احساساتشون رو نشون می‌دن‌ اغلب بازیگرهای خوبی هستن.

I can tell that Mary is depressed after her broken relationship. She wears her heart on her sleeve.

I’m the type of person who wears my heart on my sleeve. Sometimes I need to learn to hide my emotions because I don’t want my parents to worry about me.

دیوانه‌وار عاشق شدن، دلباخته‌ی کسی شدن | عاشق شدن ناگهانی، با احساسات بسیار قوی

Fall head over heels in love | To suddenly fall in love, with very strong feelings.

اون بدجور دلباخته‌ی سارا شد و اون‌ها سه ماه بعد از اولین قرارشون با هم ازدواج کردن.
من هیچوقت دلباخته‌ی کسی نشدم ولی امیدوارم که بشم.
بعد از ازدواج ناموفقش دیگه هیچوقت دلباخته‌ی کسی نشد.

He fell head over heels in love with Sarah and they got married three months after their first date.

After her broken marriage, she never fell head over heels in love with anyone.

وصلت کردن، ازدواج کردن | این اصطلاح به معنی ازدواج کردن است.

Tie the knot | To get married.

پس از چند ماه قرار گذاشتن، تصمیم گرفتن که در ماه می وصلت کنن.
تیم پارسال با مری وصلت کرد.
جنی به قدری مستقله که نمی‌خواد هیچوقت با کسی وصلت کنه.

عزیز دردانه بودن | این اصطلاح را برای شخص یا چیزی به کار می‌بریم که بیش از سایرین مورد توجه است.

Be the apple of one’s eye | Someone’s favorite person or thing.

این کلاس ۳۰ دانش آموز داره اما لیزا عزیز دردانه‌ی معلمه چون همیشه کمکش می‌کنه و رفتار دوستانه‌ای داره.
تونی عزیز دردانه‌ی منه. نه تنها خوش تیپه بلکه خیلی هم پرشوره.
ریک تنها فرزند خانواده‌‌ست. عزیز دردانه‌ی پدر و مادرشه.

There are 30 students in this class but Lisa is the apple of the teacher’s eye because she’s helpful and friendly.

Tony is the apple of my eye; he’s not only handsome but also very gallant.

Rick is the only child in his family; he’s the apple of his parents’ eye.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *