صد مکالمه زبان انگلیسی: درس 81 یک داستان عاشقانه
در این مطلب از وبسایت کاردوآنلاین، درس دیگری را در رابطه با مکالمات و دیالوگ های روزمره زبان انگلیسی برای شما در نظر گرفته ایم. برای یادگیری هر چه بهتر مطالب این مکالمه، آن را به همراه فایل صوتی و ترجمه جملات تنظیم کرده ایم. ضمناً می توانید برای استفاده کردن از دیگر مکالمات مربوط به این آموزش از مطلب بانک صد مکالمه روزمره زبان انگلیسی دیدن کنید.
درس 81 یک داستان عاشقانه |
Lesson 81 A romantic story |
بتی، تو و جان هنوز با هم هستید؟ |
Betty, are you and John still dating? |
آره، همه چیز واقعاً خوب پیش میره. |
Yeah, things are going really good. |
کجا باهاش آشنا شدی؟ |
Where did you meet him? |
چند هفته پیش توی کتابخونه دیدمش. سر یک میز نشسته بودیم و اون پرسید که میتونه از خودکارم استفاده کنه یا نه. |
I met him at the library a couple of weeks ago. We were sitting at the same table and he asked to borrow my pen. |
عجب داستان خوبی. |
Wow, that’s a nice story. |
منم اون روز همین رو به جیم گفتم. به نظرش خیلی رمانتیکه. |
I was telling Jim about it the other day. He thought it was pretty romantic. |
شما دوتا برای امشب برنامهای دارید؟ |
Do you two have plans for tonight? |
آره، فکر کنم قراره فیلم اجاره کنیم. جدیداً چیز خوبی دیدی؟ |
Yes, I think we’re going to rent a movie. Have you seen anything good lately? |
چند روز پیش مرد عنکبوتی رو دیدم. |
I saw Spider-Man the other day. |
شنیدم که فیلم خندهداریه. |
I’ve heard that’s a really funny movie. |
شوخی میکنی؟ اون فیلم خندهدار نیست. غم انگیزه. آخرش داشتم گریه میکردم. |
Are you kidding? That movie’s not funny. It’s sad. I was crying at the end. |
تو واقعا حساسی، اینطور نیست؟ |
You’re really sensitive, aren’t you? |
فکر کنم. شاید برای همینه که نمیتونم دوست دختر پیدا کنم. |
I guess so. Maybe that’s why I can’t find a girlfriend. |