صد مکالمه زبان انگلیسی: درس 82 نگران پدر بودن
در این مطلب از وبسایت کاردوآنلاین، درس دیگری را در رابطه با مکالمات و دیالوگ های روزمره زبان انگلیسی برای شما در نظر گرفته ایم. برای یادگیری هر چه بهتر مطالب این مکالمه، آن را به همراه فایل صوتی و ترجمه جملات تنظیم کرده ایم. ضمناً می توانید برای استفاده کردن از دیگر مکالمات مربوط به این آموزش از مطلب بانک صد مکالمه روزمره زبان انگلیسی دیدن کنید.
درس 82 نگران پدر بودن |
Lesson 82 Worried about dad |
سلام پیتر، میشه یک دقیقه باهات صحبت کنم؟ من همین الان شنیدم که کارخونه کوکی مرکز شهر داره بسته میشه. |
Hi Peter, can I talk to you for a moment? I just heard the cookie factory downtown is going out of business. |
از کجا شنیدی؟ |
Where did you hear that? |
سارا بهم گفت. |
Sara told me. |
مطمئن نیستم که درست باشه. چیزی در موردش نشنیدم. |
I’m not sure that’s true. I haven’t heard anything about it. |
اون گفت که از همین یکم پیش شروع به اخراج کارمندها کردن. |
She said that they have already started to lay people off. |
پدرت اونجا کار نمیکنه؟ |
Doesn’t your father work there? |
آره، من واقعاً نگرانم، اون ممکنه اخراج بشه، همین سه ماه پیش شروع به کار کرد. فکر میکنی من باید چکار کنم؟ |
Yes, I’m really worried he might get laid off, he just started to work there about three months ago. What do you think I should do? |
من با پدرت صحبت میکنم. |
I’d talk to your father. |
باشه، اما اگه مشکلی وجود داشت هم فکر نکنم بهم میگفت. دوست نداره من رو ناراحت کنه، اما واقعاً دوست دارم بدونم چه خبره. |
Yeah, but if there was something wrong I don’t think he’d tell me. He doesn’t like to upset me, but I really would like to know what’s going on. |
پس میخوای چکار کنی؟ |
So what are you gonna do? |
رئیس اون شرکت دوست خوب تو نیست؟ |
Aren’t you good friends with the president of that company? |
آره هست، حدود پنج سال پیش توی یک شرکت دیگه با هم کار میکردیم. |
Yes, we use to work together at a different company about five years ago. |
شاید بتونی بهش زنگ بزنی و ببینی چه خبره. |
Maybe you could call him and see what’s going on. |
خب، نمیدونم. فکر کنم بتونم. الان خیلی دیره، ولی صبح بهش زنگ میزنم. |
Well, I don’t know. I guess I could. It’s pretty late now, but I’ll call him in the morning. |
باشه، خیلی ممنونم. |
OK, thanks so much. |