سایر اصطلاحات زبان انگلیسی

سایر اصطلاحات زبان انگلیسی

در این مطلب از وبسایت کاردوآنلاین، معمول ترین و پرکاربردترین سایر اصطلاحات زبان انگلیسی را برای شما در نظر گرفته ایم. برای یادگیری هر چه بهتر این اصطلاحات، آنها را به همراه مثال ها و ترجمه آن مثال ها تنظیم کرده ایم. ضمناً فایل های صوتی متناظر را هم برای شما قرار داده ایم که بتوانید از آنها برای بهبود تلفظ خود استفاده کنید. به منظور مشاهده لیست کامل مطالب این آموزش نیز می توانید از مطلب بانک اصطلاحات (Idiom) زبان انگلیسی دیدن کنید.

حسابی روی چیزی فکر کردن | این اصطلاح زمانی استفاده می‌شود که به فرد بگوییم قبل از اتخاذ یک تصمیم خوب به آن فکر کند.

To Sleep On It | To have more time to think about something before making a decision

اون قبل از تصمیم نهایی باید حسابی بهش فکر کنه.
برای تعطیلات کجا بریم؟ بیا حسابی بهش فکر کنیم و فردا تصمیم بگیریم.
لازم نیست الان پیشنهادم رو قبول کنی، حسابی بهش فکر کن و بعداً بهم نتیجه رو بگو.

Where should we go for vacation? Let’s sleep on it and decide tomorrow.

You don’t have to accept my proposal now, just sleep on it and tell me later.

مثل کف دست شناختن | این اصطلاح برای بیان آشنایی کامل به چیزی به کار می‌رود که فرد به تمام پیچ و خم‌هایش مسلط است.

Know Someone Like The Back Of Your Hand | to be very familiar with something; when you have learned something by heart

من اشعار شکسپیر رو مثل کف دستم می‌شناسم.
شما باید جدول تناوبی رو مثل کف دستتون بشناسید چون فردا توی امتحان میاد.
اون متن این آهنگ را مثل کف دستش می‌شناسه.

You should know the periodic table like the back of your hand because it will be on the test tomorrow.

مثل آب خوردن | این اصطلاح برای کارهایی استفاده می‌شود که انجام آن‌ها آسان است.

As Easy As Pie – A Piece Of Cake | something that is very easy to do or learn.

این مسئله‌ی ریاضی مثل آب خوردنه.
این کار ممکنه سخت به نظر برسه ولی در واقع مثل آب خوردنه.
یادگیری رانندگی مثل آب خوردنه.

سخت نگرفتن | از این اصطلاح برای مواقعی استفاده می‌کنیم که فرد به خاطر کاری استرس دارد و ما او را دعوت به آرامش و خونسردی می‌کنیم.

Take It Easy | just do things step by step; relax or calm down.

این فقط یک سوء تفاهم بود. سخت نگیر و ولش کن.
به خودت استرس نده، سخت نگیر.
موقع کار به خودت سختی نده، ما عجله‌ای نداریم.

دست به کار شدن | این اصطلاح را برای بیان شروع مجدد کار یا فعالیت به کار می‌بریم.

To Get The Ball Rolling | to start things; to have something up and running.

وقت ناهار تموم شد، دوباره دست به کار بشید.
دوباره برگشتیم به مدرسه، بیاید دست به کار بشیم.
تعطیلات آخر هفته تموم شد، بیاید دست به کار بشیم.

بیست و چهار ساعته | برای کسی که همواره در طول روز در دسترس است. یا در مورد مکانی که همواره باز است از این اصطلاح استفاده می‌کنیم.

Twenty-Four – Seven (24 – 7) | always available; available 24 hours a day, 7 days a week.

7-11 یک فروشگاه بیست و چهار ساعته‌ست.
من بیست و چهار ساعته در دسترسم، می‌تونی هروقت که خواستی باهام تماس بگیری.
بخش اورژانس بیست و چهار ساعته بازه.

یک بار برای همیشه | این اصطلاح را برای موقعیتی به کار می‌بریم که درآن کار سخت یا غیرمعمولی را برای یک بار انجام می‌دهیم و هرگز مجبور به تکرار آن یا تبعات آن نیستیم.

Once And For All | to do something now and never again .

یک بار برای همیشه هزینه‌ی این سرویس رو پرداخت کنید.
برای درمان این بیماری یک بار برای همیشه واکسینه شوید.
او باید یک بار برای همیشه در این زمینه اقدامی انجام بده.

نیمه‌ی پر لیوان را دیدن | منظور این است که شخص باید با وجود شرایط نامساعد نیمه‌ی پر لیوان را ببیند.

To Make The Best Of | to find positive aspects in a bad situation.

دست از غر زدن بردار و نیمه‌ی پر لیوان رو ببین.
اون مثبت ترین آدمیه که تا به حال دیدم، حتی در بدترین شرایط به نیمه‌ی پر لیوان نگاه می‌کنه.
از اونجا که حالا نمی‌تونیم چیزی رو تغییر بدیم، بیاین به نیمه‌ی پر لیوان نگاه کنیم.

She is the most positive person I’ve ever known, she can make the best of even in the worst situations.

به صورت هر روزه و یکنواخت | این اصطلاح زمانی به کار می‌رود که شخص یک عمل تکراری را به صورت یکنواخت و هر روزه انجام می‌دهد.

Day after day | To do the same thing every day for a long period of time. 

اون ده ساله که هرروز از مادر فلج خودش مراقبت می‌کنه.
سال‌هاست که هرروز منتظر بازگشتن شوهرشه.
اون‌ها به مدت پنج سال، هرروز سخت کار کردن و تونستن یک خونه بخرن.

He has been taking care of his paralyzed mother day after day for ten years.

They’ve worked hard day after day for five years and were able to buy a house.

سر حرف خود ایستادن | این اصطلاح برای بیان وضعیتی به کار می‌رود که فرد قولی می‌دهد و باید به آن قول عمل کند.

To Keep One’s Word | to honor a promise; to do what one said .

اگه نمی‌تونی سر حرفت بایستی به کسی قول نده.
اون یک آدم دروغگو است که هرگز سر حرفش نمی‌ایسته.
من به کسایی که سر حرفشون می‌ایستن، احترام می‌گذارم.

کمک کردن | این اصطلاح عبارتی عامیانه برای کمک کردن به حساب می‌آید.

To Give (Someone) A Hand | to help someone do something.

فردا می‌خوام خونه رو تمیز کنم، می‌شه کمکم کنی؟
آیا می‌تونم کمکتون کنم؟
وقتی درخواست کمک کرد بهش کمک کردم.

جای کسی بودن | هنگامی که می‌خواهیم در مورد درک عمیق موقعیت دیگران صحبت کنیم، این اصطلاح را به کار می‌بریم.

To Be In (Someone’s) Shoes | to try to understand what it’s like to be in someone’s position/ situation.

اگه جای من بودی، وضعیتم رو بهتر درک می‌کردی.
قبل از انتقاد از من، سعی کن خودت رو جای من بذاری.
اگه جای اون بود، تصمیمش رو درک می‌کرد.

به تو ربطی نداره | وقتی که چیزی جزء امور شخصی است و ما نمی‌خواهیم کسی از آن اطلاع یابد یا در مورد آن سئوال بپرسد، از این اصطلاح استفاده می‌کنیم.

None Of Your Business | when something is private and you should not know or ask about. 

دست از سوال پرسیدن راجع به امور شخصی من بردار، به تو هیچ ربطی نداره.
به تو ربطی نداره که من طی یک سال چقدر پول در میارم.
وضعیت تأهل من به تو هیچ ربطی نداره.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *