اصطلاحات زبان انگلیسی با رنگ سیاه
|
Idioms with the color black
|
اصطلاح black sheep
به عضو نامطلوب یک گروه، شخص منفور، کسی که به دلیل انحراف باعث شرمساری یا خجالت میشود، گوسفند سیاه میگویند.
تعجب نکنید که اون نمیخواد تجارت پدرش رو به دست بگیره، اون همیشه گوسفند سیاه خانواده بوده.
اونها من رو گوسفند سیاه صدا کردن چون نمیخواستم به میخانه برم و باهاشون بیلیارد بازی کنم.
|
|
اصطلاح black and white
همه چیز رو در نظر گرفتن و موضوعی رو بیش از حد ساده کردن. قضاوت کردن یک چیز تنها به صورت یک حالت یا حالت دیگر، خوب یا بد.
رئیس ما فکر میکنه همه چیز سرراسته، ولی متوجه نمیشه که موقعیت به سادگیای که تصور میکنه نیست!
|
|
اصطلاح Put something down in black and white
نوشتن چیزی روی کاغذ به منظور تایید یا مستند سازی.
نمیفهمم چرا حرفهام رو باور نمیکنی! نگاه کن، مدرکش اینجاست!
|
|
اصطلاح Black as night
جایی بسیار تاریک، وقتی که به سختی میشه چیزی رو دید.
دیشب دوباره برق رفت، خونهی ما مثل شب سیاه بود. ما حتی شمع هم نداشتیم!
|
|
اصطلاح black and blue
برای توصیف کبودی شدید از این اصطلاح استفاده میکنیم.
صورت جان بعد از مسابقهی بوکس سیاه و کبود شده بود.
|
|
اصطلاح black eye
یک کبودی در نزدیکی چشم کسی
امروز فرد با یک چشم کبود وحشتناک به خونه اومد، ولی بهمون نمیگه چه اتفاقی افتاده!
|
|
اصطلاح black out
به معنای تاریکی به وجود آمده توسط کم کردن یا خاموش کردن نور یا بیهوش شدن است.
دیشب اینجا بدجور تاریک شده بود، تمام شب به مدت هفت ساعت برق نداشت!
|
|
اصطلاح Black as a skillet
برای توصیف چیزی به کار میرود که بسیار کثیف و پوشیده از لکههای تیره است.
فقط تمیز کردن نصف گاراژ خونتون تموم شده بود که دستها و لباسهام به سیاهی نفت شدن.
|
|
اصطلاح black market
این واژه به اماکنی اطلاق میشود که در آنها خرید و فروش غیرقانونی کالا، به منظور سود بیشتر انجام میشود.
جری قبلاً سیگارهایی که از آمریکای جنوبی میاومدن رو در بازار سیاه میفروخت.
|
|
اصطلاح blackball someone
نادیده گرفتن و تحریم اجتماعی یک نفر، دوری کردن از آنها.
بعد از منتشر شدن اون رسوایی در روزنامهها، شرکت اونها منزوی شد. دیگه هیچکس مایل نیست باهاشون تجارت داشته باشه.
|
|
اصطلاح blacklist someone
نوشتن نام افراد در یک فهرست، در صورتی که هر گونه قوانینی را زیر پا بگذارند. آنها از داشتن فرصت دوبارهی شراکت محروم میشوند.
مدتی پیش به شدت بدهکار بودم و نتونستم اون پول رو برگردونم، برای همین در لیست سیاه قرار گرفتم. اجازه ندارم به نام خودم وام بگیرم.
|
|
اصطلاح pot calling the kettle black
این اصطلاح هنگامی به کار میرود که فردی که ریاکارانه دیگری را متهم کرده و یا نقد میکند، درست به اندازهی آن شخص مقصر باشد.
اون مدام بهم میگفت که نباید اون کار رو انجام بدم، مثل این میمونه که دیگ به دیگچه بگه روت سیاه. چون خودش همون کار رو انجام میده!
|
|
اصطلاح blackmail someone
اخاذی و باج گرفتن از دیگران با استفاده از اسرارشان بر علیهشان و تهدید به افشای این اسرار پیش دیگران.
چند ماهی میشه که با عکسهایی که فکر نمیکردم داشته باشه تهدیدم میکنه. به کسی نیاز دارم که کمکم کنه متوقفش کنم!
|
|
اصطلاح In someone’s black books
مایهی بیآبرویی یا ننگ کسی بودن.
بعد از دعوای دیروز، بهت اطمینان میدم که برای مدت طولانیای مایهی ننگ خیلیها میشه!
|
|
اصطلاح Black tie event/affair
یک مجلس رسمی که در آن آقایان، پاپیونهای مشکی به همراه کت و شلوار یا کت شام میپوشند.
مراسم جوایز یک مراسم رسمی خواهد بود، برای همین باید هوشمندانه کت و شلوار انتخاب کنم و بخرم. همسرم قراره لباس مجلسی بنفشش رو بپوشه.
|
|
اصطلاح black sheep
جهت توصیف کسی که فرد عجیب و غریب یک گروه محسوب میشود و با افرادی که در اطرافش هستند تناسبی ندارد، استفاده میشود. این اصطلاح جهت توصیف کسی که مایه ی ننگ و آبروریزی گروهی میباشد هم به کار میرود.
من همیشه گوسفند سیاه خانوادهمون بودم، شخصیت کاملا متفاوتی نسبت به اونها دارم و حتی از لحاظ ظاهر هم شبیه هم نیستیم!
|
|
اصطلاح in the black
به معنای موفقیتآمیز یا سودآور بودن.
شرکت اونها از زمانی که مدیرشون عوض شد و همه چیز رو تغییر داد، خیلی سود کرده.
|
|
اصطلاح pitch black
اصطلاح دیگری برای مکانی که بسیار تاریک است و شما قادر به دیدن چیزی نیستید.
من میترسیدم از پلهها برم پایین، همه جای خونه خیلی تاریک و ساکت بود.
|
|