اصطلاحات زبان انگلیسی با رنگ آبی
|
Idioms with the color blue
|
اصطلاح out of the blue
بدون هشدار قبلی از ناکجا آباد ظاهر شدن، اتفاق افتادن بر حسب اتفاق یا غافل گیری تصادفی.
شاید باورت نشه ولی سارا دیروز یکدفعه زنگ زد و گفتش که میاد تا بهمون سر بزنه! چه غیر منتظره!
|
|
اصطلاح blue pencil
سانسور کردن چیزی و یا محدود کردن اطلاعاتی که به اشتراک گذاشته میشود.
گزارشهایی در مورد اینکه چطور با سربازان خارج از کشور رفتار میشه، توسط مسئولین سانسور شده.
|
|
اصطلاح a blue-eyed boy
توصیفی نقادانه از پسر یا مردی جوان که همیشه از جانب مسئولین بالادست، مورد الطاف خاصی واقع میشود.
چه پسر چشم آبیایه! از این که مدیر همیشه جوری باهاش رفتار میکنه انگار خیلی خاصه خوشم نمیاد، برای بقیهی ما اصلا منصفانه نیست!
|
|
اصطلاح a bolt from the blue
وقتی اخبار ناگوار غیرمنتظرهای دریافت میشود.
ما واقعا شوکه شدیم، فکر نمیکردیم اونها مشکلی داشته باشن، چه برسه به اینکه طلاق بگیرن!
|
|
اصطلاح blue blood
برای توصیف فردی که از یک خانواده ی نجیب، اشرافی یا ثروتمند میآید به کار گرفته میشود.
تعداد زیاد از نجیبزادگان شهرمون به عروسی سلطنتی دعوت شدن.
|
|
اصطلاح blue ribbon
کیفیت برتر یا متمایز بودن، بهترینِ یک گروه یا مجموعه بودن.
هیئتی خبره از متخصصین برای بررسی بقایای خارقالعادهای دعوت شدن.
|
|
اصطلاح talk a blue streak
هنگامی که شخصی زیاد و سریع صحبت میکند.
خانمی که در بیمارستان روی تخت کناری من بود، بیست و چهار ساعته حرّافی میکرد. نمیدونم انرژیش رو از کجا میآورد!
|
|
اصطلاح feel blue
وقتی که فرد احساس افسردگی یا نارضایتی کند یا اینطور به نظر برسد.
چرا اینجوری شدی امروز؟ خیلی ناراحت به نظر میرسی. چیزی هست که بخوای راجع بهش حرف بزنی؟
|
|
اصطلاح blue in the face
بسیار تلاش کردن برای جلب موافقت یک نفر که عمدتاً به شکست منجر میشود.
انقدر تلاش کردم که متقاعدش کنم که ایدهی خوبیه نفسم گرفت ولی خیلی کله شقه، فقط هی باهام مخالف کرد!
|
|
اصطلاح once in a blue moon
به ندرت یا فقط یک بار در طول زندگی اتفاق افتادن.
خواهرم توی آفریقا کار میکنه، به ندرت پیش میاد وقت کنه که بهمون زنگ بزنه. پدر و مادرم سالی یکبار ازش با خبر میشن.
|
|
اصطلاح men/boys in blue
برای توصیف پلیس استفاده میشود، به خاطر رنگ یونیفورمشان.
دیشب پلیسها رو جلوی خونهی همسایهمون دیدم. امیدوارم همه چیز رو به راه باشه.
|
|
اصطلاح blue collar
جهت توصیف کارگران یا کارکنان کارخانه استفاده میشود.
اونها در دوران رکود، از شر خیلی از کارگرهای یقه آبیشون خلاص شدن، به نظر من بیشترین سختی رو همین کارگرها متحمل شدن.
|
|