اصطلاحات زبان انگلیسی با رنگ قرمز
|
English idioms with the color red
|
اصطلاح To be shown the red card
از فوتبال منشأ میگیرد و به معنای اخراج از شغل است.
بعد از اینکه فهمیدن حسابدار کارخونه از پول کارخونه برای منافع شخصی خودش استفاده میکرده، کارت قرمز بهش دادن.
|
|
اصطلاح to be in the red
چک بیمحل کشیدن، بدهکار بانک بودن یا به موسسهای بدهکار بودن.
در همین لحظه، سه تا قبض کارت اعتباری دارم که باید پرداخت کنم. از بدهکار بودن متنفرم!
|
|
اصطلاح to be out of the red
از شر قرض خلاص شدن.
شرکت ما بالاخره از شر قرض خلاص شد. تونستیم وام خودمون رو بازپرداخت کنیم و حالا داریم سود میکنیم!
|
|
اصطلاح a red flag
علامتی مبنی بر اینکه چیزی بهینه یا به درستی کار نمیکند.
درختهایی که توی جاده افتاده بودن، زنگ خطر رو برای بازرسان ایمنی به صدا در آوردن.
|
|
اصطلاح blood red
جهت توصیف رنگ قرمز عمیق چیزی به کار میرود.
اون لباس مهمونی زیبایی پوشیده بود و باهاش رژ لب قرمزش رو ست کرده بود.
|
|
اصطلاح beet red
برای توصیف قرمز تیره نیز به کار میرود، معمولا برای رنگ صورت استفاده میشود. ( از beetroot-چغندر منشا میگیرید. )
میتونستم پسرم رو روی صحنه ببینم که صورتش مثل چغندر قرمز شده بود!
|
|
اصطلاح red hot
چیزی جدید و هیجان انگیز، ایجاد کنندهی تقاضای فراوان.
بازی ویدیویی جدید خیلی داغه. بعضی از طرفدارهاش برای گرفتن یک نسخه از اون، چندین روز بیرون فروشگاه منتظر موندن!
|
|
اصطلاح red herrings
مسئلهی کم اهمیتی که باعث گمراهی دیگران و دور شدن تمرکز از موضوع اصلی میشود.
متاسفانه اون شاهد فقط حواس ما رو پرت کرد. اون هیچ توجیهی برای داستان خودش نداشت و فقط وقت باارزش ما رو هدر داد.
|
|
اصطلاح catch someone red handed
فردی را در حال ارتکاب جرم یا کار نادرستی که نباید انجام دهد، گیر انداختن.
اون همیشه دربارهی اینکه بعد از ظهرها کجا میرفت بهم دروغ میگفت، برای همین دیروز دنبالش کردم و مچش رو گرفتم. با یک زن دیگه بود!
|
|
اصطلاح red in the face
خجالت کشیدن.
وقتی که معلم جلوی همه من رو به خاطر دیر رسیدن سرزنش کرد، از خجالت سرخ شدم!
|
|
اصطلاح red-eye
سفری که آخر شب شروع شده و صبح زود پایان یافته.
دیشب مجبور شدیم سوار پرواز بامدادی بشیم، الان بینهایت خستهام.
|
|
اصطلاح red-letter day
روزی که به دلیل واقعهی مهمی به یاد ماندنی بشود.
روزی که فارقالتحصیل شدم برای مادرم به یاد ماندنی شد، تا به امروز هم هنوز راجع بهش صحبت میکنه!
|
|
اصطلاح To look through rose-coloured/tinted spectacles/glasses
وقتی که فردی مسائل را با نگاهی بیش از حد شادمان و خوشبینانه میبیند.
سارا متوجه نمیشه که شرایط برای ما چطوره. چون پدر و مادرش وقتی جوون بود زیادی لوسش کردن، همیشه زیادی به همه چیز خوشبینه!
|
|
اصطلاح to see her
واکنش نشان دادن با خشمی غیر قابل کنترل در مقابل کسی یا چیزی.
جان وقتی شنید که کسی سر مادرش داد میزنه، آتیشی شد.
|
|
اصطلاح red tape
اصطلاحی است که برای تاخیر بروکراتیک، تشریفات بیش از حد و توجه به قوانین و آئین نامهها، که عمدتا به بیعدالتی در برابر شهروندان عادی منتج میشود، به کار برده میشود.
من فقط میخوام کار خودم رو راه بندازم، ولی میزان تشریفات اضافهی ماجرا خیلی اعصاب خرد کنه، در حدی که باعث میشه بخوام ولش کنم!
|
|
اصطلاح to see the red light
فهمیدن اینکه داریم به خطر نزدیک میشویم. چراغ قرمز به عنوان نشان خطر مورد استفاده قرار گرفته است.
دکتر سالها به من هشدار داد که باید سیگار رو ترک کنم، اما گوش نکردم. وقتی پارسال، یک حملهی قلبی خفیف سرم اومد، چراغ قرمز رو دیدم و فهمیدم که باید سیگار رو ترک کنم و سلامتیم رو ارتقاء بدم.
|
|
اصطلاح paint the town red
به معنای بیرون رفتن و زمان بسیار خوبی را در مهمانی سپری کردن.
تونستم یک پرستار بچه برای آخر این هفته پیدا کنم، بیا بریم و عشق کنیم!
|
|
اصطلاح roll out the red carpet
ملاقات فردی با نهایت احترام و خوشآمد گفتن به آنها با صمیمیت.
وقتی باراک اوباما برای بازدید مدرسهی ما اومد، براش فرش قرمز پهن کردیم.
|
|
اصطلاح red-carpet treatment
مورد رفتاری خاص یا اشرافی واقع شدن و مورد استقبالی گرم و صمیمی قرار گرفتن.
هروقت به دیدن خالهام میریم، اون حسابی ازمون استقبال میکنه.
|
|