دوستان عزیز، در حال حاضر در اتصال به درگاه پرداخت دچار مشکل هستیم. لطفاً، به منظور ثبت سفارش، پرداخت و دریافت محصول مورد نظر با استفاده از دکمه واتس اپ قرار گرفته در قسمت پایین سمت چپ وبسایت با ما ارتباط بگیرید. با تشکر.

افعال چند قسمتی (Phrasal Verb) زبان انگلیسی با فعل Get

افعال چندقسمتی (Phrasal Verb) زبان انگلیسی با فعل Get

در این مطلب از وبسایت کاردوآنلاین، معمول ترین و پرکاربردترین افعال چندقسمتی و یا همان Phrasal Verb های زبان انگلیسی را با فعل Get برای شما در نظر گرفته ایم. برای یادگیری هر چه بهتر این افعال چندقسمتی، آنها را به همراه مثال ها و ترجمه آن مثال ها تنظیم کرده ایم. ضمناً فایل های صوتی متناظر را هم برای شما قرار داده ایم که بتوانید از آنها برای بهبود تلفظ خود استفاده کنید. به منظور مشاهده لیست کامل مطالب این دوره نیز می توانید از مطلب بانک افعال چندقسمتی (Phrasal Verb) زبان انگلیسی دیدن کنید.

فعل چند قسمتی Get across | رساندن (مفهوم، پیام، معنی)، فهماندن، بیان کردن

Get across | to succeed in communicating your message

کمی طول کشید تا او منظورش را برساند.
برایم سخت بود که به او بفهمانم چقدر دوستش دارم.
برای اینکه چطور منظورتان را به انگلیسی بیان کنید، باید تمرین کنید.

فعل چند قسمتی Get away | فرار کردن، قسر در رفتن (از مجازات)، به تعطیلات رفتن

Get away | to escape a person or a place; to go on holiday

من از ساعت ۶ بعدازظهر سعی کردم از دفتر فرار کنم.
آیا شما سعی دارید از من فرار کنید؟
قصد دارم چند روز به تعطیلات بروم.

فعل چند قسمتی Get back at (someone) | انتقام گرفتن، تلافی کردن

Get back at (someone) | to do something bad to someone because they’ve done something bad to you

قرار بر این شد که تیم از همسایه اش انتقام بگیرد.
از او انتقام می‌گیرم، چون به شدت به من صدمه زده است.
هیچ‌کس نمی‌توانست مانع سو شود که از نامادری‌اش به دلیل بدرفتاری‌اش انتقام نگیرد.

No one could prevent Sue from getting back at her step-mother for her mistreatment.

فعل چند قسمتی Get back to | بعد از مدتی جواب نامه یا تلفن کسی را دادن، برگشتن

Get back to | to communicate with someone at a later time because you were busy earlier

بعدا با شما تماس می‌گیرم.
یادت باشد که فردا با او تماس بگیری. او تمام صبح منتظرت بوده است.
من به زودی به کارم برمی‌گردم.

Remember to get back to him tomorrow. He’s been waiting for you the whole morning.

فعل چند قسمتی Get back with | دوباره رابطه برقرار کردن، بازگشت به رابطه قدیمی

Get back with | to have a sexual or romantic relationship with someone with whom you had a previous relationship

آیا تو سعی داری دوباره با او وارد رابطه شوی؟
دوباره با او وارد رابطه نشو. او زن خیلی مغروری است.
بازگشت به رابطه با او به نظر غیر ممکن می‌رسید.

فعل چند قسمتی Get behind (with something) | عقب افتادن

Get behind (with something) | to fail to do something as quickly as required

ما در کارمان عقب می‌افتادیم.
جنی از قسط آپارتمانش عقب افتاد.
او خیلی کند یاد می‌گیرد. همیشه از کارش عقب می‌ماند.

فعل چند قسمتی Get down | ناراحت کردن، افسرده کردن

Get down | to make someone sad or depressed

داستان او واقعا من را ناراحت کرد.
اجازه ندهید او حقیقت را بفهمد. او را از پا در خواهد آورد.
وقتی از کار خسته می‌شوم، به مسافرت می‌روم.

فعل چند قسمتی Get in on | شرکت کردن، سهیم شدن

Get in on | to take part in something

او نمی‌تواند برای رفتن به مهمانی امشب صبر کند.
حیف است که نمی‌توانید در جشن سال جدید شرکت کنید.
آیا تمایل دارید که فردا در گفتگوی ما شرکت کنید؟

فعل چند قسمتی Get off | پیاده شدن، برداشتن، پایین آوردن

Get off | to leave a bus, train, taxi or train; to tell someone to stop touching another one or something

او از قطار پیاده شد و به سرعت ایستگاه را ترک کرد.
دست‌های کثیفت را از روی من بردار!
آیا ممکن است لطفا کفش‌هایتان را از روی تخت من بردارید؟

فعل چند قسمتی Get on with (someone) | سوار شدن، پیشرفت کردن

Get on with (someone) | to have a good relationship with someone

به نظر می‌رسید که او با هم‌اتاقی‌اش راحت کنار آمد.
او دختر خیلی خشک و جدی است. کنار آمدن با او سخت است.
ماه‌ها طول کشید تا جان با همکار جدیدش کنار بیاید.

فعل چند قسمتی Get on | با کسی کنار آمدن، تفاهم داشتن

Get on | to get into a bus, train, taxi, or plane; to be successful in your career

پدرم ساعت ۸ صبح سوار هواپیما شد.
تام سوار اتوبوس می‌شود تا به مدرسه برود.
من باور دارم که او در زمینه تدریس پیشرفت می‌کند.

فعل چند قسمتی Get onto | ارتباط برقرار کردن، شروع به صحبت کردن درباره چیزی

Get onto | to contact or communicate with

باید با آن وکیل صحبت کنیم.
او با پلیس تماس گرفت تا آن جرم را گزارش دهد.
مدتی طول کشید تا با این موضوع ارتباط برقرار کنیم.

فعل چند قسمتی Get out of (doing something) | خلاص شدن، از زیر انجام کاری در رفتن، فرار کردن، پیچوندن (غیر رسمی)

Get out of (doing something) | to avoid doing something; to escape from an unpleasant situation

فرار کنید. این اتاق در حال سوختن است.
بیرون آمدن از این رابطه برای من سخت به نظر می‌رسید.
او سعی کرد تا از انجام کارهای خانه فرار کند.

فعل چند قسمتی Get over | بر چیزی غلبه کردن، بهبود یافتن

Get over | to overcome a problem or difficulty; to recover from something bad; to start feeling happy or good again after something bad has happened to you.

سعی کنید بر اضطراب خود غلبه کنید.
او بالاخره با آن جدایی کنار آمد و دوباره وارد رابطه شد.
ممکن است هفته‌ها طول بکشد تا از بیماری مشابه آن، بهبود پیدا کنید.

فعل چند قسمتی Get rid of (someone – something) | از شر چیزی یا کسی خلاص شدن، دست به سر کردن، دور انداختن

Get rid of (someone – something) | to become free from someone or something; to throw something away 

سرانجام، او تصمیم گرفت که دوست دختر سابقش را دست به سر کند.
چطور می‌توانم از شر این سردرد وحشتناک خلاص شوم؟
باید تعدادی از لباس‌های قدیمی‌ام را دور بیندازم.

فعل چند قسمتی Get round | متقاعد کردن، راضی کردن (با چاپلوسی)

Get round | to persuade someone to do what you want by doing nice things for them

بهتر است قبل از درخواست پول از مامان، او را راضی کنیم.
او سعی کرد تا پدرش را راضی کند او را به مراسم رقص دبیرستانش ببرد.
متقاعد کردن رئیس کار راحتی‌ نیست.

فعل چند قسمتی Get through to (someone) | با موفقیت گذراندن، به پایان رسیدن، تمام کردن

Get through to (someone) | to make someone understand and believe something

توانستم او را متوجه منظورم کنم.
این یک ایده جدید است. قانع کردن مدیران برای آن کار آسانی نیست.
نانسی نتوانست برای طرح اجرایی‌ خود، معاون را قانع کند.

فعل چند قسمتی Get through | متوجه کردن، قانع کردن، چیزی را به کسی فهماندن

Get through | to complete a task

امتحان زبان انگلیسی‌ات را چطور گذراندی؟
عبور از این مشکل، آسان نیست.
آیا ممکن است لطفا به من کمک کنید این تکلیف را تمام کنم؟

فعل چند قسمتی Get together | دور هم جمع شدن

Get together | to spend time together

بیایید این آخر هفته دور هم جمع شویم.
برای پروژه جدید باید دور هم جمع شویم.
خانواده ما معمولا شب سال نو دور هم جمع می‌شوند.

فعل چند قسمتی Get up | برخاستن، بلند شدن، بیدار شدن

Get up | to rise from a bed or chair. When someone who is sitting or lying down gets up, they rise to a standing position; to wake up after sleeping and get out of bed

من همیشه صبح‌ها خیلی دیر بیدار می‌شوم.
15 ساعت خوابیده‌ای. اکنون باید بلند شوی.
وقتی که هوا خیلی سرد است، بیدار شدن برای مدرسه کار سختی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *