افعال چند قسمتی (Phrasal Verb) زبان انگلیسی با فعل Go

افعال چندقسمتی (Phrasal Verb) زبان انگلیسی با فعل Go

در این مطلب از وبسایت کاردوآنلاین، معمول ترین و پرکاربردترین افعال چندقسمتی و یا همان Phrasal Verb های زبان انگلیسی را با فعل Go برای شما در نظر گرفته ایم. برای یادگیری هر چه بهتر این افعال چندقسمتی، آنها را به همراه مثال ها و ترجمه آن مثال ها تنظیم کرده ایم. ضمناً فایل های صوتی متناظر را هم برای شما قرار داده ایم که بتوانید از آنها برای بهبود تلفظ خود استفاده کنید. به منظور مشاهده لیست کامل مطالب این دوره نیز می توانید از مطلب بانک افعال چندقسمتی (Phrasal Verb) زبان انگلیسی دیدن کنید.

فعل چند قسمتی Go about | کاری را شروع کردن، به کاری عادت داشتن

Go about | to start to do something or to do something as usual

نمی‌دانم چطور باید آن را شروع کنم. ممکن است فقط به من نشان دهی؟
او مدیرعامل بسیار توانمندی بود. توانست تجارتش را در چنین بحران مالی بدی شروع کند.
ما باید درباره چگونگی حل این مشکلات، در جلسات ماهانه صحبت کنیم.

He was such a talented CEO. He could go about his business in such a terrible financial crisis.

We need to discuss how to go about solving these problems in the monthly meeting.

فعل چند قسمتی Go across | عبور کردن، گذر کردن

Go across | to cross a river, a bridge, or the ocean

چگونه می‌توانیم از این رودخانه عبور کنیم؟
۵ ساعت طول کشید تا با قایق بادبانی از دریاچه عبور کنم.
از روی پل بروید. دفتر پست در سمت راست است.

فعل چند قسمتی Go after | تلاش برای به دست آوردن چیزی، دنبال کردن، تعقیب کردن

Go after | to try to get something; to follow someone

چند ساعت او را تعقیب کرده بودم و متوجه شدم که او در یک رابطه پنهانی بود.
افسران پلیس چند روز است که نشانه‌ها را دنبال کرده‌اند، اما هنوز آن قاتل را پیدا نکرده‌اند.
موقعیت خوبی است. آن کار را دنبال کن.

I’d gone after him for several hours and realized that he’d had an affair.

The police officers have gone after the trace for days but haven’t found the murderer yet.

فعل چند قسمتی Go against | مخالف چیزی/کسی بودن، با چیزی در تضاد بودن، ضد چیزی بودن

Go against | to disagree with or oppose someone/something

او رهبر خوبی نبود. همه افراد تیم با او مخالف بودند.
چطور جرات می‌کنی برخلاف میل والدینت رفتار کنی؟
اگر با رئیس خود مخالفت کنید، ممکن است کارتان را از دست بدهید

فعل چند قسمتی Go ahead | جلوتر رفتن، بفرمایید (در مفهوم اجازه دادن)، ادامه دادن

Go ahead | to arrive before someone; said to someone when you give them permission to do something; to continue

ادامه بده! تقریبا رسیدی.
_ لیندا! ممکن است با شما صحبت کنم؟ _حتما، بفرمایید.
فقط ادامه بده. دارم گوش میدم.

فعل چند قسمتی Go along with | موافق بودن

Go along with | to agree with someone/something

ما در این مورد با یکدیگر موافق نبودیم.
باید پدرم را قانع کنم تا با من موافقت کند.
من با نظرات او درباره راه‌ حل‌ها موافق نیستم.

فعل چند قسمتی Go along | ادامه دادن، شرکت کردن در مهمانی یا رویداد، همراهی کردن

Go along | to continue; to visit or attend a party or event; to travel with someone else

همان‌طور که پیش رفتیم همه شرایط و ضوابط شرکت را مورد بحث قرار دادیم.
اگر زودتر کارم را تمام کنم، ممکن است به مهمانی بروم.
من با شما به هر گوشه‌ای از جهان می‌آیم.

فعل چند قسمتی Go away | دور شدن، به مسافرت رفتن، برای تعطیلات به جایی رفتن

Go away | to leave a place or a person; to leave your home for a period of time

خانواده من معمولا در تعطیلات زمستانی به مسافرت می‌روند.
از او خواستم که برود، اما او همچنان مرا اذیت می کرد.
می‌خواهم این تابستان به مسافرت بروم.

فعل چند قسمتی Go back on | زیر قول خود زدن، سر حرف خود نماندن، نظر خود را عوض کردن

Go back on | to not keep your promise; to change your mind

او در حالی که با دقت درباره آن موضوع فکر کرده بود، اما تصمیم خود را تغییر داد.
او هرگز به قول خود عمل نمی کند. همیشه حرفش را عوض می‌کند.
احتمالا او زیر قولش می‌زند.

فعل چند قسمتی Go before | قبل از چیزی اتفاق افتادن، ارائه شدن

Go before | to happen at an earlier time; to be presented for discussion

درخواست من قبل از دیگران مطرح شده است.
هری قبل از من همه چیز رو برای ارائه اماده کرده بود.
این پرونده فردا به دادگاه ارائه می‌شود.

فعل چند قسمتی Go down | پایین آمدن، غروب کردن، کاهش یافتن، بدتر شدن

Go down | to move down to a lower place; to decrease; to be worse

خورشید امروز خیلی زود غروب کرده است.
حالم اخیرا بد شده است.
هزینه‌های زندگی کاهش یافته است.

فعل چند قسمتی Go for | علاقه داشتن، انتخاب کردن، برای به‌دست آوردن (چیزی یا کسی) تلاش کردن، حمله کردن

Go for | to like something; to choose something; to go somewhere to get something; to attack someone

فکر می‌کنم تیم قرمز را انتخاب کنم.
او خیلی به موسیقی سنتی علاقه ندارد.
می‌روم مقداری پنیر بگیرم.

فعل چند قسمتی Go into | شروع کردن، اصابت کردن، بررسی کردن، به چیزی پرداختن، وارد (جزئیات بحثی) شدن

Go into | to start a job; to have a crash; to examine something carefully

او بالاخره تصمیم گرفته است که کار تدريس را شروع کند.
وقتی که آن پسر بچه در حال یادگیری دوچرخه سواری بود، به یک درخت اصابت کرد.
به دو روز زمان نیاز دارم تا پیشنهادتان را بررسی کنم. بعد با شما تماس می‌گیرم.

I’ll need two days to go into your proposal. I’ll get back to you later.

فعل چند قسمتی Go off with | خیانت کردن (ترک کردن همسر خود و با شخص دیگری وارد رابطه شدن)، برداشتن (بدون اجازه)

Go off with | to leave your spouse or partner and start a relationship with someone else; to take away

من نمی‌توانم با دوست صمیمی‌ همسرم وارد رابطه شوم.
از او بیزارم. او با دانشجوی من وارد رابطه شده است.
آن مرد غریبه آیفون من را برداشته است.

فعل چند قسمتی Go off | منفجر شدن، به جایی رفتن/ راهی شدن، از کار افتادن، به صدا درآمدن، (دیگر) کسی/چیزی را دوست نداشتن

Go off | to explode; to leave a place; to suddenly make a loud noise; to stop working; to not like someone/something any more

زنگ هشدار من هر روز ساعت 6 صبح به صدا درمی‌آید.
آن اسلحه در حالی‌که در دست تعمیر بود، یک مرتبه شلیک کرد.
برق به دلیل آتش‌سوزی قطع شده است.

فعل چند قسمتی Go on – to keep on | ادامه دادن، استمرار داشتن

Go on – to keep on | to continue doing something

لطفا به صحبت خود ادامه دهید.
آنچه که دوست دارید را پیگیری کنید.
اگر او مدام برای من مزاحمت ایجاد کند، با پلیس تماس می‌گیرم.

فعل چند قسمتی Go over | مرور کردن، بررسی کردن، (به خانه کسی) رفتن، به سراغ (کسی یا چیزی) رفتن

Go over | to check something carefully; to move toward someone or something

آیا می‌توانم به خانه هری بروم تا با او تکالیف مدرسه را انجام دهم؟
قبل از امضای قرارداد یک ساعت برای بررسی آن وقت گذاشتم.
وقتی که به تگزاس رفته بودم، کیم را دیدم.

فعل چند قسمتی Go through | بررسی کردن، مرور کردن، تایید شدن، پذیرفته شدن (به طور رسمی)

Go through | to examine something carefully; to be officially accepted

قانون جدید هنوز تصویب نشده است.
من گزارش هفتگی شما را قبل از جلسه بررسی خواهم کرد.
با بررسی ۱۱ کتاب، بالاخره کتاب موردعلاقه‌ام را پیدا کردم.

فعل چند قسمتی Go through with | عمل کردن، انجام دادن (کارهای دشوار و ناخوشایند)

Go through with | to do something that you have planned, especially when it’s unpleasant

باورش سخت است که او طلاق گرفته است.
علی رغم تلاش‌های والدین او برای دلسرد کردنش، او تصمیم گرفت که با او ازدواج کند.
اگر بتوانید آن را انجام دهید، کار ما تمام می‌شود.

In spite of her parents’ efforts to discourage him, he was determined to go through with the wedding.

فعل چند قسمتی Go under | ورشکست شدن، غرق شدن

Go under | to sink below the surface; to be unsuccessful and stop operating

کشتی آن‌ها به سرعت غرق شده است. هیچ شانسی برای زنده ماندن همه وجود ندارد.
کسب و کار او با خطر ورشکستگی مواجه است.
می‌ترسم که اگر او کمک نکند، شرکت ما ورشکست شود.

Their ship has gone under quickly. There’s no chance that everybody will survive.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *