دوستان عزیز، در حال حاضر در اتصال به درگاه پرداخت دچار مشکل هستیم. لطفاً، به منظور ثبت سفارش، پرداخت و دریافت محصول مورد نظر با استفاده از دکمه واتس اپ قرار گرفته در قسمت پایین سمت چپ وبسایت با ما ارتباط بگیرید. با تشکر.

افعال چند قسمتی (Phrasal Verb) زبان انگلیسی با فعل Work

04. Common Phrasal Verbs with Work

افعال چندقسمتی (Phrasal Verb) زبان انگلیسی با فعل Work

در این مطلب از وبسایت کاردوآنلاین، معمول ترین و پرکاربردترین افعال چندقسمتی و یا همان Phrasal Verb های زبان انگلیسی را با فعل Work برای شما در نظر گرفته ایم. برای یادگیری هر چه بهتر این افعال چندقسمتی، آنها را به همراه مثال ها و ترجمه آن مثال ها تنظیم کرده ایم. ضمناً فایل های صوتی متناظر را هم برای شما قرار داده ایم که بتوانید از آنها برای بهبود تلفظ خود استفاده کنید. به منظور مشاهده لیست کامل مطالب این دوره نیز می توانید از مطلب بانک افعال چندقسمتی (Phrasal Verb) زبان انگلیسی دیدن کنید.

فعل چند قسمتی Work against | نتیجه یا تاثیر منفی داشتن

Work against | to cause disadvantages or contribute to a negative result for someone

دیدگاه منفی او نسبت به ازدواج، خانواده‌اش را ناراحت کرد.
بی‌تجربگی شما احتمال استخدام شدنتان در شغل جدید را کاهش می‌دهد.
من هیچ‌وقت نابالغی احساسی جنی که همیشه به ضرر او کار می‌کند را دوست نداشته‌ام.

Her negative attitude toward marriage works against her family’s happiness.

I’ve never liked Jenny’s emotional immaturity, which will soon work against her in everything she does.

فعل چند قسمتی Work off | غلبه کردن (بر احساسات منفی)، تخلیه کردن حسی منفی (با انجام کاری)

Work off | to get rid of a strong feeling by engaging in physical activity

شما واقعا به یک پیاده‌روی طولانی نیاز دارید که قبل از امتحان، بر نگرانی‌هایتان غلبه کنید.
روان‌شناس به من کمک کرد که بر اضطرابم غلبه کنم.
من معمولا برای غلبه بر احساسات منفی‌ام ورزش می‌کنم.

فعل چند قسمتی Work on | To work on someone= تلاش برای ترغیب یا تأثیرگذاری بر کسی، To work on something= روی چیزی کار کردن، روی چیزی وقت گذاشتن به منظور تولید یا بهتر کردن چیزی

Work on | To work on someone – to try to persuade or influence someone 

دو هفته فرصت داری که روی پروژه‌ات کار کنی.
او دو سال روی رمانش کار کرد.
می‌دانم که سخت است پدرم را راضی کنم، اما تلاشم را می‌کنم.

To work on something – to spend time working to produce or improve something

فعل چند قسمتی Work through | رسیدگی کردن، مدیریت کردن (شرایط ناخوشایند)

Work through | to deal with something step by step, especially when it takes time and effort

درباره حجم زیاد اسناد نگران نباشید. با هم به آن رسیدگی می‌کنیم.
این حقیقت که من مجبور بودم به تنهایی از پس بیماری هایم بر بیایم وحشتناک بود.
آنها پس از حل تمام مشکلات خود، در تابستان گذشته ازدواج کردند.

Don’t worry about this large pile of documents. We’ll work through it together.

Having worked through all their problems together, they got married last summer.

فعل چند قسمتی Work to | طبق برنامه‌ای عمل کردن

Work to | to follow a plan or schedule

من به کار کردن با محدودیت زمانی عادت دارم.
ما باید طبق بودجه کار کنیم.

 

فعل چند قسمتی Work up | پروراندن، ایجاد کردن

Work up | to develop a particular feeling with some effort

او سعی کرد شجاعت خود را برای پیوستن به مسابقه زیبایی افزایش دهد.
ما باید اشتیاق او را برای رفتن به این سفر افزایش دهیم.
چگونه می‌توانم برای چنین شغل خسته کننده‌ای انرژی بگذارم؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *