اون پرید به من!

He flared up at me!

جودی: انگار داری دود می‌کنی. چه خبره؟
اندی: رئیس داره بی‌منطق رفتار می‌کنه! پرید به من و از کاه کوه درست کرد!
جودی: اون “کاه” که ازش کوه ساخته چیه؟
اندی: من فقط چندتا کپی دیگه گرفتم و فکر نمی‌کردم چیز مهمی باشه، اما اون مثل آتشفشان منفجر شد!
جودی: خب، اون اخیراً تحت فشار زیادی بوده. شرکت داره کلی پول از دست میده و اون یکم افسرده شده.
اندی: خب، من می‌دونم که ناراحته، اما به این معنی نیست که می‌تونه عصبانیتش رو روی من خالی کنه.

Judy: You look like you’re fuming. What’s going on?
Andy: The boss is being unreasonable! He flared up at me, making a mountain out of molehill!
Judy: What’s the “molehill” he made a mountain out of?
Andy: I only made a few more copies, and I didn’t think it was any big deal, but he blew up at me!
Judy: Well, he has been under a lot of pressure recently. The company has been losing money and he’s been a little bit depressed.
Andy: Well, I know he has the blues, but it doesn’t mean he can vent his anger on me.