فکر می کنم مدرسه به من کهیر می دهد!

I think school is giving me hives!

دایان: هی جودی. اوضاع چطوره؟
تری: خیلی عالی نیست! من واقعا استرس دارم
دایان: اوه؟
تری: آره، فکر می کنم مدرسه به من کهیر می دهد. دیدن؟
دایان: اوه، خدای من! بازوی شما پر از برآمدگی است!
تری: و این بدترین چیز نیست. باید برجستگی های پاهای من را ببینی.
دایان: دکتر چی گفت؟
تری: او گفت استراحت کنم و استراحت کنم، اما هر دو می دانیم که من زمانی برای استراحت ندارم.
دایان: بله، اما اگر این کار را نکنی، بدتر خواهد شد.
تری: میدونم، میدونم… شاید بعد از این مقاله راحت بشم.
دایان: مطمئناً امیدوارم.

Diane: Hey, Judy. How’s it going?
Terri: Not too great! I’m really stressed out.
Diane: Oh?
Terri: Yeah, I think school is giving me hives. See?
Diane: Oh, my gosh! Your arm is full of bumps!
Terri: And that’s not the worst of it. You should see the bumps on my legs.
Diane: What did the doctor say?
Terri: He said to relax and take a break, but we both know I don’t have any time for relaxing.
Diane: Yeah, but if you don’t, it’s only going to get worse.
Terri: I know, I know…. Maybe I can relax after this paper.
Diane: I sure hope so.