رژیم دارم!

I’m on a diet!

سیدنی: دوست داری بستنی بخوری؟ من انواع طعم ها را برای شما انتخاب کرده ام. من توت فرنگی، هلو، شکلات، چیپس هوکلات، براونی شکلاتی، قهوه، وانیل، جاده سنگی، کره اسپند و پرالین دارم.
مارتا: وای! چه انتخاب هایی داری! ای کاش می توانستم، اما نمی توانم. من برای کاهش وزن رژیم دارم.
سیدنی: بیا، این فقط یک نیش است. این واقعاً ضرری ندارد که فقط یک لقمه بخورید.
مارتا: بهتره نه. لطفا مرا وسوسه نکن لطفا!
سیدنی: هی! شما واقعاً با اراده هستید.
مارتا: حق با توست. من به این راحتی نمی توانم کاری را انجام دهم که فکر می کنم اشتباه است.
سیدنی: خوب، بهتر است تو را وسوسه نکنم. در غیر این صورت، اگر یک تکه کیک به شما بدهم، ممکن است یک لیوان شیر بخواهید.

Sydney: Would you like to have some ice-cream? I’ve got a variety of flavors for you to choose from. I’ve got strawberry, peach, chocolate, hocolate chip, chocolate brownie, coffee, vanilla, rocky road, butter pecan, and praline.
Martha: Wow! What choices you have! I wish I could, but I just can’t. I’m on a diet to lose weight.
Sydney: Come on, it’s just a bite. It doesn’t really hurt to have just a bite.
Martha: I’d better not. Please don’t tempt me. Please!
Sydney: Gee! You are really strong-willed.
Martha: You’re darn right. I’m not so easily coaxed into doing something that I think is wrong.
Sydney: Well, I’d better not tempt you. Otherwise, if I give you a piece of cake, you might ask for a glass of milk.