من برای لیفت آماده‌ام!

I’m ready for a lift!

کانی: کسی رو می‌شناسی که جراحی پلاستیک کرده باشه؟
لیز: مثل بزرگ کردن سینه؟ به نظرم واقعاً لازم نیست. جذاب بودن یک زن نباید به این ربط داشته باشه.
کانی: چرا که نه؟ چرا نمی‌تونیم به حالت قبل برگردیم؟
لیز: چون! نمی‌دونم! اما، کانی، تو این کار رو نمی‌کنی، مگه نه؟
کانی: حیف که می‌خوام!
لیز: شاید آرایش کافی باشه؟
کانی: لیز. روشن فکر باش! به چشم‌هام نگاه کن! پف کردن. و زیر چشمم تیره و شل و پر از چین و چروکه. واقعاً امیدوارم که جراحی بتونه احساس خستگی رو از بین ببره.
لیز: اما بقیه ممکنه چه فکری کنن؟
کانی: برام مهم نیست که بقیه چی فکر می‌کنن. من برای لیفت آماده‌ام.

Connie: Do you know anyone who’s had plastic surgery?
Liz: You mean like a breast enlargement? I don’t think that’s really necessary. That’s not the way a woman should stay attractive.
Connie: Why not? Why can’t we go back to the way things were?
Liz: Because! I don’t know! But, Connie, you wouldn’t do that, would you?
Connie: Darned right I would!
Liz: Maybe make-up would be enough?
Connie: Come on, Liz. Be open-minded! Look at my eyes! They’re puffy. And my eyebags, they’re dark and loose and full of lines and circles. I really hope surgery can wipe out the tired feelings.
Liz: But what would other people think?
Connie: I don’t care what other people think. I’m ready for a lift.