الان درگیر چیزی هستم.

I’m tied up with something for the moment.

پریسیلا: ریچ، میشه همین الان یک دقیقه بیای پایین؟
ریچارد: ببخشید نمی‌تونم. الان درگیر چیز مهمی هستم.
پریسیلا: اوه، دوباره داری توی اینترنت لعنتی گشت می‌زنی؟ کی کارت تموم میشه؟
ریچارد: فقط یک دقیقه، عزیزم! دارم یک سایت جواهرات جدید رو می‌بینم. باید مطمئن بشم که برای تولدت هدیه مناسبی می‌گیرم، مگه نه؟
پریسیلا: اوه؟ اگه اینطوره، ببخشید که مزاحمت شدم. براش هرچقدر که می‌خوای وقت بذار.
ریچارد: مشکلی نیست.

Priscilla: Rich, can you come downstairs for a minute right now?
Richard: I’m sorry I can’t. I’m tied up with something urgent at the moment.
Priscilla: Oh, are you on the stupid net again? When are you going to get off?
Richard: Just a minute, Dear! I’m looking at a new jewelry site. I wanna make sure I get the right gift for your birthday, don’t I?
Priscilla: Oh? In that case, I’m sorry to bother you. Take as much time as you need.
Richard: No problem.