ممکنه اتفاقی افتاده باشه!

Something might have come up!

رابین: هنوز خبری از الن نیست؟
اسکاتی: نه. به نظرم ممکنه اتفاقی افتاده باشه.
رابین: کنجکاوم که بدونم چه اتفاقی افتاده.
اسکاتی: نمی‌دونم. امیدوارم چیز جدی نباشه.
رابین: هفته پیش خواهرش توی بیمارستان بستری شد.
اسکاتی: اوه؟ چه اتفاقی افتاد؟
رابین: خواهرش هفته پیش تصادف کرد.
اسکاتی: الان خوبه؟
رابین: هنوز توی کماست.
اسکاتی: اوه، الن بیچاره. خواهرش تنها کسیه که از سال گذشته که پدر و مادرش فوت کردن، براش باقی مونده.

Robyn: Has Alan shown up yet?
Scottie: Nope. I guess something might have come up.
Robyn: I wonder what happened.
Scottie: I don’t know. I hope it’s nothing serious.
Robyn: Last week his sister was admitted to the hospital.
Scottie: Oh? What happened?
Robyn: His sister had a car accident last week.
Scottie: Is she fine now?
Robyn: She’s still in a coma.
Scottie: Oh, poor Alan. His sister is the only he has left since his parents died last year.